در تئوری و عمل تربیت کودک، نقش های جنسیتی، لباس کودک عمده جایگاه کودکان در جامعه و شباهت ها و تفاوت های لباس کودکان و بزرگسالان را تغییر داده است تا بتوانند در جتمعه جایگاه بهتری را داشته باشند.
قبل از اوایل قرن بیستم، لباسهایی که نوزادان و خردسالان میپوشیدند یک ویژگی مشترک مشترک داشتند: لباسهای آنها فاقد تمایز جنسیتی بود.
خاستگاه این جنبه از لباس کودکان به قرن شانزدهم برمی گردد، زمانی که مردان اروپایی و پسران بزرگتر شروع به پوشیدن دوشلواری همراه با شلوار کردند.
پیش از این، هم مردان و هم زنان در تمام سنین (به استثنای نوزادان قنداق شده) نوعی لباس، عبا یا تونیک می پوشیدند. هنگامی که مردان شروع به پوشیدن لباس های دو شاخه کردند، اما لباس های مردانه و زنانه بسیار متمایزتر شد.
شلوارها مخصوص مردان و پسران بزرگتر بود، در حالی که اعضای جامعه که بیشتر از مردان تابع مردان بودند همگی زن و جوانترین پسر به پوشیدن لباس های دامن دار ادامه دادند.
برای چشمان امروزی، ممکن است اینطور به نظر برسد که وقتی پسرهای کوچک گذشته دامن یا لباس میپوشیدند، «مانند دختران» لباس میپوشیدند، اما از نظر همعصرانشان، پسران و دختران به سادگی لباسهایی شبیه به هم میپوشیدند که برای بچههای کوچک مناسب بود.
نظریه های جدیدی که در اواخر قرن هفدهم و هجدهم در مورد کودکان و دوران کودکی مطرح شد، تأثیر زیادی بر پوشش کودکان گذاشت.
سنت قنداق کردن بی حرکت کردن نوزادان با بسته بندی کتانی روی پوشک و پیراهن آنها قرن ها بود که وجود داشت. یک باور سنتی زیربنایی قنداق کردن این بود که اندام نوزادان باید صاف و حمایت شوند، در غیر این صورت خم شده و بد شکل می شوند.
در قرن هجدهم، نگرانیهای پزشکی مبنی بر اینکه قنداق کردن به جای تقویت اندام کودکان را ضعیف میکند، با ایدههای جدیدی در مورد ماهیت کودکان و نحوه تربیت آنها برای کاهش تدریجی استفاده از قنداق در هم آمیخت.
به عنوان مثال، در نشریه تأثیرگذار فیلسوف جان لاک در سال 1693، برخی از افکار در مورد آموزش، او از کنار گذاشتن قنداق کردن به طور کامل به نفع لباس های گشاد و سبک وزن که به کودکان اجازه حرکت آزادی می داد، حمایت کرد.
در طول قرن بعد، نویسندگان مختلف نظریههای لاک را گسترش دادند و تا سال 1800، بیشتر والدین انگلیسی و آمریکایی دیگر فرزندان خود را قنداق نمیکردند.
دیدگاه شما با موفقیت ثبت شد.